وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

سپاس

 

ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست تازه ،  

عطر افشان
گلباران باد

 

دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
« دوستی » نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
-دانسته-
بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن ، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
دوست می باید داشت
 

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
- شادی روح تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست تازه ،  

عطر افشان 
 
گلباران باد 

*فریدون مشیری*  

 

 سلام به استاد و دوستان عزیز  

از اونجایی پنج شنبه لحظات بسیار خوبی رو در کنار استاد عزیز و دوستان قدیمی و جدید داشتیم٬ خواستم به نمایندگی ازطرف سایر دوستان از استاد خوبمون بخاطر برنامه ریزی این قرار فوق العاده و از دوستان دانشگاه عطار بابت استقبال گرم و صمیمی شون تشکر کنم.  

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی استاجی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:19


" به خاموشی ما منگر که ما خود معدن رازیم، فلک بشکسته بال ما، وگرنه اهل پروازیم"

سلام.اول از همه این جمله بالا کاملا بدون شرحه

تشکر و سپاس خانم منصوری به خاطر این تاپیکتون.منم به نمایندگی از بچه های عطار تشکر میکنم از حضورتون تو دانشگاه عطار و همچنین از استاد عزیزمون هم کمال تشکر و قدردانی رو دارم

امیدوارم بچه های عطار میزبانان خوبی بوده باشند و امید این دوستی ها و نزدیکی ها بیشتر از قبل تداوم داشته باشه

یک دونده یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:56

من هم از طرف خودم از طرفین ماجرا تشکر می کنم. چون اومدین, حرف زدین و مجدد دوست شدیم.
خانم منصوریان شعر زیبایی نوشتید و امید وارم که فلک دوباره پر پرواز آمهدی رو هم سبز کنه.

مرجان سالاری یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26

عشق با روح شقایق زیباست عشق با حسرت عاشق زیباست
عشق با نبض دقایق زیباست عشق در حسرت دیدار تو بودن زیباست

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشد نه تشنه عشق ،زیرا تشنه روزی سیراب می شود.

امام علی (ع)
همه چیز و همه کس را دوست بدار ،اما به هیچ کس و هیچ چیز دل نسپار.

سلام خانم منصوری عزیز
شعر خیلی زیبایی نوشتید ،من هم از همه متشکرم هم شما ،هم دانشجویان عطار و هم استاد عزیزمون.
این دوستی های جدید باعث خوشحالی همه ی ما شد.

حسین کیمیایی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:37

سلام خانم منصوری
وقتتون به خیر
من هم از طرف خودم از همه دوستان تشکر می کنم که حضور داشتند ٬ و دوباره به حضور معنا بخشیدند ٬ به زیبایی و با گرمای وجودشان ...
از اینکه این شعر زیبا رو هم گذاشتید و باعث شدین یاد یکی از استاد های معاصر هم زنده بشه تشکر می کنم
ببخشید که نمی تونم به خوبی دوستان بنویسم و کلام من قاصر از بیان اشعار زیباست ولی با بیان ساده خودم ٬ تشکرم رو ابراز داشتم
همیشه سبز باشید

ریحانه چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:07

سلام سلام سلام و تشکرو سپاس از استاد خوبم و دوستان کاویانی
متشکرم که این شعر قشنگ را از فریدون مشیری گذاشتین.
روز پنج شنبه دلم می خواست درگوشی بهتون بگم که چقدر برام عزیز هستین ولی از شدت خوشحالی همه ی حرفام یادم رفت .
بعدا طاقت نیاورم خودم رفتم به استاد گفتم که وبلاگ کاویان و دوستای خوبم را اونجا از همه ی وبلاگاتون بیشتر دوست دارم.البته می دونم چرا ولی یه کم توضیحش سخته.خلاصه عشقتونم.
خیلی خوشحال شدم که اومدین
متشکرم.
روزپنجشنبه شاید به ظاهر اتفاق خیلی خاصی نیفتاد ولی من همیشه به اون لحظات افتخار خواهم کرد و از اینکه توی اون جمع تو کلاس 107 حضور داشتم و شما من را به این سادگی شناختین و من شما را دیدم احساس غرور و شعف می کنم.
راستشو بخواهین از یه هفته قبلش که نه از همون موقع که استاد از یه قرار نامعلوم صحبت کردن من دقیقا همون جمع با شکوه پنجشنبه را تو ذهنم می دیدم.این را هم به استاد گفتم ولی چه خوب می شه یه جلسه ی دیگه هم به اتفاق دوستان مهارتهای فروش داشته باشیم یکی که نه هر روز با هم باشیم ...می شه درسته...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد