وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

اگر شما بودید چه می کردید؟

اگر شما بودید چه می کردید؟!

  

 سلام به دوستان 

 

 

مدیر یک مهد کودک رو در نظر بگیرید که همیشه همه ی کارها رو به کارمندانش دیکته می کنه ،باید روی نحوه ی انجام وظایف کارکنانش نظارت داشته باشه و گرنه امکان سهل انگاری و بی توجهی نسبت به مسولیت ها وجود داره واین سلسله امور هر روز اتفاق میفته وتکرار میشه.

حالا روزهایی رو فرض کنید که این مدیر به دلیل بیماری نیاز به استراحت چند روزه در منزل رو داره

 

چه اتفاقی میفته؟؟!

 

- هر روز از طریق تلفن مسولیت افراد رو به آنها یادآوری میکنه

 

- کارمندان کوچکترین مسایل رواز طریق تلفن با او درمیان میذارن تا در مورد آنها تصمیم گیری صورت گرفته و آنان اجرا کنند.

 

- و در نهایت این نگرانی وجود دارد که کارها به موقع و درست انجام نشود و...

شما چه پیشنهاداتی برای این شخص دارید؟

 

- چطور می توان افراد رو به انجام وظایف به نحو احسن بدون اعمال نظارت مستقیم ترغیب کرد؟

 

- چه ابزاری می تواند مفید باشد؟

 

و در نهایت همانطور که همه ی دوستان می دانند امروزه درهرکاری به دنبال ارایه ی بهترین خدمات و محصولات به مشتری هستیم و سازمانی موفق است که به نحو مطلوبتری نیازهای بازار را پاسخ بدهد و به عبارتی در کار خود خلاقیت و نوآوری داشته باشد سوالی دیگه ای که مطرح میشه اینه که چطور می توان قوه ی ابتکار کارکنان را بکار گرفت و به نوعی آنان را در کمک به بهبود اوضاع مشارکت داد؟

 

 

لطفا نظرات خودتونو بیان کنید تا همه استفاده کنیم شاید روزی در این موقعیت قرار بگیریم!!

نظرات 6 + ارسال نظر
میلاو یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:19

سلام.
اینجوری که معلومه اشتباه ریشه ای از طرف مدیره چون باعث شده کارها برای کارمندا به صورت فعلی در بیاد با گفتن مستمر اینکه کارمند چه کاری رو انجام بده که این کار، کارمند رواز نظر فکری تنبل کرده.
من که فکر میکنم واسه اماده سازی کارمندابرای اینکه بتونن خودکار عمل کنندلازمه چند ماهی به صورت هوشمندانه مدیریت و هدایت بشن.خلاقیت به اونا اموزش داده بشه کاری کنه که اونا به صورت اتوماتیک شروع به فکر کردن کنندکه واسه این کارم مدیر میتونه از پرسنل یک گروه بسازه از طریق بحث در گروه سعی بشه به پیامهای نه چندان خوشایند توجه کنند فرض هارو زیر سوال ببرندو روش جدیدی از انجام دادن کارهارو در نظر داشته باشن و برای مدتی کارهارو به صورت مختار انجام بدن (بتونن مسولیت پذیری رو تجربه کنن)که میتونن از بین خودشون یک مدیر البته با دز پایین انتخاب کنن و کارهارو بدون حضور مدیر اصلی انجام بدن واین فکر که کارمندان این سازمان نسبت به سازمانهای دیگه عملکرد بهتری دارن باید براشون درونی سازی شه که این کار مسلما زمان زیادی رو میطلبه.
ولی اگه زمان زیادی برای انجام این گونه کارها ندارند و دوری مدیر از موسسه خیلی طول نمی کشه مدیر میتونه شرایط پیش اومده رو به کارکنان توضیح بده و از اونا بخواد که برای این مدت کوتاه تمام سعی خودشونو بکنن و البته بهتره بیشتر به صورت خواهش باشه چون اگه تهدید در کار باشه امکان سرکشی و مقاومت اونا در برابر این تغییر به وجود میاد
و برای تشویق کارکنان مدیر میتونه برای شخصی که بهتر نسبت به دیگران کار و انجام بده پاداشی رو در نطر بگیره
امیدوارم کمک کوچیکی بهت کرده باشم

موفق باشی

زهرا یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:24

سلام. من اگه به جای اون مدیر نودم اول خودم کارها رو به نحو احسن انجام میدادم چون باید مدیر خودش یک الگو باشه و مطمن باشه که رفتارش از طرف بقیه تحسین میشه. بعد تقریبا حدود یک هفته به کارکنان آزادی عمل میدادم تا مهدکودک رو اداره کنند بعد از یک هفته کارکنانی که کارشان را به نحو احسن انجام دادن رو واقعا تشویق میکردم حالا یک سری مزایا براشون قایل میشم و کارکنانی که در کارشان اشکال دارن رو تذکر میدم البته کاملا دوستانه تا روابط رییس ومرئوسی به وجود نیاد ولی این کارکنان را از راه دور کنترل می کردم بعد از اینکه مطمئن شدم همه کارکنان در سطح بالایی قرار دارند کنترل را کم میکردم و آزادی عمل تقریبا زیادی بهشون میدادم تا مهد کودک را بدون سوال کردن از من اداره کنند ولی گفتم از راه تقریبا نا محسوس کنترل میکردم

استاجی سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:50

مطلب جالبی و چالشی بود به نظر من خانم منصوریان

اما به نظر من دیکته کردن وظایف،و همیشه بالای سر کارمند بودن و امرو نهی کردن باعث میشه اون کارمندان طوری بار بیان که همیشه باید کسی بالای سرشون باشه

به نظر من مدیر کسی هست که بتونه وظایف رو در همون اوایل کار دیکته کنه .البته دیکته کردن باید به نحوی باشه که در ادامه کار یه کارمند در صورت نبودن مدیریت به کار خودش واقف باشه.

علی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:56

سلام
اووووووو چه چاله گنده ای !
همینطور که همهتون می دونید طبق گفته های اقای مک گریگوراین مدیر xیه یعنی مدیریه که دیدگاه xی به کارکنانش داره و اونها رو انسان های تنبل، فراری از کار، افرادی که همیشه باید تحت کنترل باشند،بدون کوچکترین خلاقیتی هستند و ... میدونه و کلا انسان ها رو با دید منفی میبینه پس اینجا مشکل مدیره و مدیر باید رفتارش رو عوض کنه.
ارجریس هم مطلبی رو در این مورد بیان کرده و گفته که اگر کارها کاملا برای کارکنان روشن باشه و کلمه به کلمه که بماند حرف به حرف دیکته بشه مانع خودشکوفایی افراد در محیط کار میشه و علاوه بر این، این روال باعث وابسته شدن افراد به مدیر و کاهش کارایی میشه و کارکنان احساس میکنند که کوچک ترین کنترلی بر روی محیط کاری خود ندارند. کتاب اقای دکتر رضاییان صفحه 56 و 57.
برای رفع این مشکل در درجه اول باید مدیر نگرشش رو نسبت به کارکنانش مثبت کنه و باید از سبک های مشارکتی و افزایش تنوع کاری استفاده کنه.

ندا یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:05

سلام به دوستان خوب
ممنونم از نظرات خیلی خوبتون

از اونجایی که این موضوع تجربه یکی از دوستان من بود می خوام روشیو که ایشون بکار بردن بنویسم.

تنظیم یک برنامه هفتگی که در برگیرنده ی وظایف هر کدام از کارمندان است که براساس اولویت مشخص شدن و به هرکدام از از آنها ارجاع میشه همچنین این مدیر یک برنامه ی ماهانه برای خودش داره که اولویت کارهاشو در اون مشخص کرده.
در حال حاضر مدیر این مهد در طی روز با یک بار مراجعه یا یک تماس تلفنی درست انجام شدن کارهارو چک کرده وبقیه ی امور رو واگذار کرده به نوعی با مشخص کردن وظیفه ی هر فرد٬ مدیر نقش ناظر و هماهنگ کننده رو داره.
در صورت درست انجام نشدن کار بوسیله ی هر شخص با او برخورد جدی صورت می گیرد.

در یکی از تست ها خوندم اگر کارکنان آن گونه که می دانند کار انجام دهند ولی مدیر از عملکرد آنان ناراضی باشد مساله مربوط به مدیر است چرا که کارکنان با توجه به نوع و روش کاری که از ایشان خواسته شده است مشغول به کارند و در صورتی که مدیر کمبودی احساس می کند به این علت است که به گونه مناسب وظایف و عملکرد مورد انتظار را به کارکنان گوشزد نکرده است.

امیدوارم این روش ها بهتون کمک کرده باشه.موفق باشید

مهر پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 http://studioparsmehr.blogsky.com

مدیریت هرمی
مدیریت هرمی به عنوان یک مدیریت مناسب در بیشتر شرکت ها اعمال شده و جواب خوبی هم گرفته
مدیر مانند یک تنه درخت می مونه که همه کارها رو بین کارمندها تقسیم کرده برگ های درخت انرژی خورشید رو گرفته نیروی لازم رو تامین می کنند بوسیله شاخه های کوچک مقدار زیادی از این انرژی به سوی شاخه های قطور تر و سپس مرحله به مرحله تا به تنه درخت رسیده و مصرف شود
تنه درخت مسئل ایجاد توازن و ارتباط میان آنهاست
در سیستم درختی یا هرمی هر بخش یک مسئول
هر چند بخش باز توسط مسئول دیگر
والی آخر تا به آنجا که مدیر فقط نیاز به هماهنگی با 1 یا چند نفر از کارمندان در جهت ایجاد هماهنگی در نظام مدیریتی خود دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد