هند
هند یک جامعه شدیدا سلسلهمراتبی دارد (شاید سلسله مراتبیترین در دنیا) واین امر به وضوح بر رویکرد مدیریتی تاثیرگذار است. الزاما باید رییسی وجود داشته باشد و این مدیر در نقش یک رییس رفتار کند. جایگاه یک مدیر مستلزم میزان مشخصی از نقش «رییس» را بازی کردن و مقدار معینی رفتار متفاوت نسبت به زیردستان است. قطعا از مدیر انتظار نمیرود هیچ گونه وظیفه خدمتکاری انجام دهد مانند قهوه درست کردن برای همه یا جا به جا کردن صندلی ها در یک اتاق کنفرانس! مفاهیم مساوات انسانی آنگلوساکسونی که در آن رییس به عنوان رهبری مساوی با سایر اعضای گروه تلقی میشود در جامعهای که هنوز تحت تسلط سنتهای تاریخی قرار دارد، عملا غیر قابل درک است. بنا براین از رییس انتظار میرود دستورالعملهای مشخصی بدهد که به طور دقیق باید مورد اجرا قرار بگیرند – حتی اگر همه یقینا بدانند که دستورات نادرست هستند. تقاضاهای نامشخص برای انجام کارها، بااین انتظار که کارمندان از توانایی های خود استفاده خواهند کرد، ممکن است به عدم انجام کار بینجامد؛ چرا که کارمندان از خواسته مدیر آگاهی کامل ندارند.
مدیریت کردن اشخاص در هند به سطحی از مدیریت خرد نیازمند است که در غرب بسیاری با آن راحت نیستند، اما احتمالا بهترین نتایج را به دنبال خواهد داشت.
اسپانیا
در اسپانیا پرستیژ یک مدیر بسیار مهم است و ویژگی های شخصیتی مدیر از اهمیت بالاتری نسبت به خبرگی او در کار برخوردار است. میزان احترامی که از سوی زیردستان به یک مدیر گذاشته میشود نسبت مستقیمی با شخصیت مدیر دارد. ویژگیهای شخصیتی عمدهای که مورد ستایش سایرین قرار میگیرد، میتواند ترکیب نیرومندی از شرافت، شجاعت، جدیت، قابل اطمینان بودن و پذیرش چالشهای جدی مدیریت باشد.
از مدیران انتظار میرود که مدیریت کنند. مدیران اسپانیایی به عنوان فرمانروایان نیکاندیش شناخته میشوند. از رییس انتظار میرود شجاع باشد و مشورت ممکن است به عنوان ضعف تلقی گردد: «آیا او راه حل را نمیداند؟»این بدان معنا نیست که بحث کردن ممنوع است، درست بر عکس. تا وقتی که همه بهاین امر واقف باشند که چه کسی نهایتا رییس است و چه کسی حرف آخر را میزند، هر کاری مجاز است.
دستورالعملهای کاری وظیفه محور و خاص هستند به همراه توضیح جزئیاتاینکه چگونه هدف نهایی باید حاصل شود. مدیران در هنگام رخ دادن اشتباهات آنها را متذکر میشوند و دیگر حرفی از آنها زده نمیشود. سیستمهای سنجش و ارزیابی رسمی آن گونه که در بسیاری کشورها مورد استفاده گسترده است، در اسپانیا امری جدید محسوب شده و همیشه از آنها استقبال نمیشود.
مصر
بیشتر شرکتهای مــــصری بــه ساختارهای شدیدا سلسلهمراتبی گرایش دارند و این امر در شیوه مدیریتی که اغلب دروناین شرکتها ظهور پیدا میکند، دیده میشود. رویکرد آنها با عنوان «اعمال مدیریت به طریق مشاورهای» شناخته شده است که بیانگر نیاز به بحث و گفتوگو است، بدون از دست دادن شان یا قدرت مدیر. مدیران مصری (که اکثر قریب به اتفاق آنها مرد هستند) با همکاران خود مدام مشورت میکنند، اما از آنها انتظار میرود تصمیم نهایی و قطعی را خودشان بگیرند. اتخاذ این تصمیم به ندرت از سوی یک مدیر به یک زیردست محول میشود، حتی اگر آن زیردست از اعضای خانواده باشد.
پس از اینکه تصمیمی اتخاذ میشود، انتظار از زیردستان آن است که دستورات را مو به مو اجرا کنند و توقع هیچ گونه بحث یا انتقادی نمیرود. بنا براین مشورت در واقع نقش تحکیم روابط اجتماعی را درون یک سازمان دارد و سوالها باید با توجه به تاثیر واقعی آنها بر تصمیمهای نهایی پرسیده شوند. از مدیران انتظار میرود که هوشیار باشند و زیاد ریسک نکنند. ازاین رو فرآیند تصمیمگیری از نگاه استانداردهای آمریکایی بسیار کند و خستهکننده به نظر میرسد. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که ملاحظات مذهبی عنصر مهمی در رسیدن به تصمیم نهایی به حساب میآید، آنچه اغلب در فرآیند مذاکره توسط بازرگانان غربی نادیده گرفته میشود. در نظر گرفتن این عامل در هر شرایطی از مذاکره اهمیت بالایی دارد.
اتریش
همانگونه که از یک فــرهنگ کـــاری عمــدتا سلسلهمراتـــبی انتظار میرود، مدیران دراین کشورها نسبت به کشورهایی که رویکردی فراگیرتر دارند، کمتر در فکر جلب توافق کارمندان هستند. بنابراین مدیران میتوانند به سمتی گرایش پیدا کنند که دستورات مستقیمی به زیردستان خود بدهند. کارمندان، دستورات را با دقت کامل اجرا خواهند کرد.
این امر همچنین بدین معنا است که از مدیران انتظار میرود که تصمیمات را اتخاذ کنند و در مقایسه با کشورهایی مثل سوئد یا هلند که تصمیمات به صورت توافقی گرفته میشود، بسیار کمتر همکاران خود را در فرآیند تصمیمگیری شریک میکنند. این نوع مدیریت دستوری در کنار رفتاری حاکی از ادب و احترام اجرا میشود. رییس مستبد و ظالمی را تصور نکنید که دستورات خود را با خشم و قهر فراوان به زیردستان وحشت زده خود تحمیل میکند، تمام فعالیتها با جذبه و خوشرویی زیاد انجام میشود. در واقع «جذبه» به عنوان یکی از صفات یک مدیر خوب تلقی میگردد.
سلام ندا جون
چه کار خوبی کردی مطلب مفیدی بود .به نظر من ما علاوه بر مباحثی که تو کتابامون میخونیم باید اطلاعات عمومی خوبی هم در مورد فرهنگها ،نوع مدیریت حتی زبان کشورهای مختلف یا حد اقل کشورهایی که بیشترین تاثیر رو در بازارهای جهانی دارن داشته باشیم
یه بار یه متنی خوندم درمورد شکست کوکاکولا تو خاورمیانه.یکی از نماینده های فروش شرکت از اون بازاریاب میپرسه چرا تو کشورهای عربی موفق نشدی.جواب میده من اطمینان داشتم موفق میشم ولی چون عربی بلد نبودم مجبور شدم پیامم رو به صورت پوستر به مردم انتقال بدم پس سه پوستر طراحی کردم.
پوستر اول مردی را نشون می داد که خسته و کوفته در بیابان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی را نشون می داد که در حال نوشیدن کوکا کولا بود .
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشون می داد.
پوستر هارو همه جا چسبوندم
دوستش پرسید خوب تاثیری داشت؟
جواب میده متاسفانه من نمیدونستم عربها از راست به چپ میخونن
در نتیجه عربها اول تصویر سوم ،بعد دوم وبعد اول رو دیدن
حالا با توجه به متنی که شما نوشتی دونستن انواع مدیریت تو کشورهای مختلف تاثیر زیادی روی طرز تفکر ما داره
موفق باشی
سلام تکتم جان
ممنون از نظرت . مصداق خوبی واسه گفتت آوردی به نظر منم برای موفق بودن باید از هر فرهنگی چیزهایی بدونیم.
مرسی
ندا سلام
از توی چهار کشوری که گفته شد تقریبا سه تای آنها به شیوه سلسله مراتبی مدیریت میکردند پس مثل این که شیوه سلسله مراتبی مده هند به نظرم جالب اومد چون همینطور که تقریبا تمام زندگیشون به شیوه سنتی است مدیریت آنها هم سنتی است. ممنون از مطلبت
سلام زهرا جون
در مورد مدیریت هند باید بگم که خیلی در این زمینه موفقند وهمین طور که می دونی کشور جهان دوم هستش .البته این مطلب هنوز ادامه داره اما ترجیح میدم زمانی که درس دوستان تموم بشه بذارمش آخه الان زیاد وقت نمی کنن به وبلاگ سر بزنن.
مرسی خانومی
جالب بود
سلام
خوشحالم که به ما هم سر میزنید.
موفق باشید
سلام خانم منصوریان
چند روز پیش فکر میکردم عوامل اصلی یک صادرات موفق جی میتونه باشه؟
الان با خوندن مطلب شما و نظرات دوستان و پاسخ ها به این تنیجه رسیدم که اصلی ترین مطلب شناخت محیط و فرهنگ آن منطقه است :حتی از مرغوبیت و کیفیت جنس صادراتی مهم تر است
البته کشورهای که بازار هدف من است هیچ کدام از مواردی نیست که شما فرمودین در عین حال خیلی ممنون برای اطلاعات مفیدتون شاید خدا خواست یه روز به هر علتی به این کشورها سفر کردم مطمئنا یاد وبلاگ شما و مطلبتون خواهم افتاد
پاینده باشید
سلام جناب بهزادمنش
خب خداروشکر که براتون مفید بوده وتونستین ازش نتیجه گیری کنید امیدوارم در عمل هم براتون کاربرد داشته باشه.
ممنون
مطلب جالبی بود خانم منصوریان ولی ای کاش شیوه مدیریت در ایران رو هم راجبش حداقل دو خط مینوشتین تا بدونیم سیستم مدیریت تو ایران چطوری هستش!!!
اگه اطلاعات بیشتری راجب دیگر کشورهای اروپایی و خصوصا آمریکا داشتید خیلی مفید هستش اگه بذارین((چون به هر حال مهد مدیریت جهان هستند))
اتفاقا منم دنبالش بودم تا در مورد ایران بنویسم اما چیز زیادی دستگیرم نشد.
راجبه امریکا که فعلا مطلبی ندارم اما طبق گفته ی شما زادگاه مدیریت علمی و دانش آکادمیک مدیریت، کشور آمریکاست.
ممنون از توجهتون
سلام خیلی جالب بود.
لطفا برای بقیه قسمتاش زیاد مارو منتظر نذارید
سلام آقای راعی
ممنون . بله حتما همین روزا قسمت دومشو مینویسم.