وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

مفهوم یک تصویر

سلام دوستان کارشناس ! 

خب دیگه از حالو هوای قبولیو این حرفا بیاین بیرون .بریم سراغ ادامه وبلاگ. 

ایندفعه یه جورایی متفاوت اومدم. 

دوستان ازتون میخوام نظرات مدیریتیتونو در مورد این تصویر بگید. 

به نظرتون این تصویر چه مفهومی رو میرسونه؟!؟!؟!  

                

                

موفق باشید 

نظرات 16 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:51

سلام
به نظر من که داره انواع خود کشی رو نشون میده.
ولی نمی دورنم چه جوری به مدیریت ربطش بدم!!!!

مهسا سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:00

سلام سخته قضاوت کرد اما به نظر من ماهیه با آسون گرفتن برخی کارها به مراتب بالایی دست پیدا کرده ولی اون آقاهه برای خودش مشکل درست کرده و مشکلات رو برای خودش سخت نشون داده حالا دیگه نمی دونم درسته یا نه
یه چیز دیگه هم میشه گفت :
سنگ بزرگ علامت نزدنه حالا نمی دونم ربطش به چی بود.............

سلام مهسا جان
ممنون از همفکریت.خوب بود
موفق باشی

سعیده سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:14

سلام.
اول بگم او چیزی که اون آقاهه دورش طناب بسته شبیه گردو نیست ؟؟!!!خیلی شبیه ولی!
شاید میخواد بگه گاهی ما برای رسیدن به یه هدفی بدون اینکه کمی تامل و تحمل داشته باشیم چه را ه های سخت و خطرناکی رو امتحان میکنیم که فقط خودمونو به دردسر میندازه.در صورتی که شاید با کمی درنگ و نگاه واقع بینانه و انتخاب یک مسیر درست اون هدف به آسونی خودش کم کم به سمت ما بیاد. نمیدونم راستش.چیزی که به ذهن من رسید ازین تصویر این بود.

سلام سعیده جان
اینم حرفیه .ممنون از همفکریت
موفق باشی

حسین سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:19

سلام
به نظر من یه جورایی افراط وتفریطه اون آقا به خاطر ناامیدیش داره خود کشی میکنه وماهی هم که به خاطر زیاده خواهیش داره نابود میشه شاید منظورش داشتی اعتداله
وبهتر یک مدیر نه خیلی بیشتر از توانش بخوادتا زیاده خواهیش نابودش کنه(ماهی) ویا از تواناییشاش ناامید بشه وبا دست خودش خودشو نابود کنه(اون آقاهه) وبهتر برا بهترین بودن حد توانایی خودشو بشناسه وبا توجه به اون اقدام کنه

سلام جناب یوسفی
ممنون از همفکریتون .نظرجالبی بود از این بعد نگاهش نکرده بودم
موفق باشید

مرضیه سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:29

سلام میلاو جان
به نظر من از یک جهت نمود شخصیه که قصد ایجاد نوآوری در محصولاتش رو داره اما بدون اطلاعات کافی دست به این عمل زده ودر نتیجه کارش با شکست مواجه میشه مثل پفک چاکلز.
و از جهتی دیگه فرد فراتر از حدو مرزو سازمان اقدام میکنه .
پست جالبی بود باعث شد با فکر کردن بعضی اطلاعاتمو مرور کنم و بیشتر روشون فکر کنم

سلام مرضیه خانومی
اینم نظر جالبی بود ممنون از همفکریت
موفق باشی

میلاو چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:45

سلام بچه ها اگه بگم خودمم جوابشو نمیدونم باور نمیکنید.
این تصویرو من تو یجا دیگه دیدم که واسم جالب بود ولی نتونستم اطلاعاتی ازش دریافت کنم(البته ناگفته نمونه کاملا مدیریتیه و رو هوا نیست)
حالا خودمم نظرمو میذارم و میخوام همه جوابارو بخونیم و نتیجرو بسپوریم به ...؟به...؟حالا بعدن میگم.
حالا نظر من (که اصلا هم نتیجه گیری نیست فقط نظر شخصیه):من فکر میکنم میخواد بگه اگه افراد تو سازمان در مورد خودشونو محیط اطرافشون وامکاناتی که در اختیارشون دارن اطلاعات کافی نداشته باشند با یک تصمیم نادرست واستفاده اشتباه از امکانات ورفتن به راهی که فکر میکنند باعث بهبود کارشون میشه در حالی که نمیشه هم مرگ خودشونو به همراه میارن ، هم سازمانشون رو.
و از یک بعد دیگه :یه جمله که خیلی شنیدیمش میگه هدف وسیله رو توجیه نمیکنه.به هرحال چه از طریق سنگ و فرو رفتن و چه از طریق بادکنکو صعود کردن هدف مرگه، و وسیله ای که ازش استفاده میشه مهم نیست
موفق باشید

علی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:45

سلام به به جه نظرات جالبی!
راستی دوستان من یه مدت سرم شلوغه و نمی تونم زیاد سر بزنم... ( و میتونید یه مدت از دستم راحت باشید)
با توجه به نظرات دوستان منم بیشتر روش فکر کردم و چند برداشت ازش دارم ولی نمی دونم میتونه درست باشه یا نه...
۱ـ به نظرم سطح آب به عنوان یه مرز محسوب میشه که اگر فرد خواسته باشه به سمت دیگش بره؛ از بین خواهد رفت البته توجه داشته باشین که می خوان دویینگ کنند و با چیزی بیش از توانایی هاشون از مرز رد بشن.
۲- داره جایگاه افراد رو در اجتماع نشون میده و میکه گاهی اوقات افراد نمی تونن از سطحی ایین تر برن و در صورتی که خواسته باشن با زور برن خواهن مرد و گاهی هم نمی توانند به سطح بالاتری برن و باز هم اگر خواسته باشن بازور برن خواهن مرد.
۳- قبلا گفتم داره انواع خود کشی رو نشون میده.
۴- دو نفر که دارن خود کشی می کنند نمی تونن به هم کمک کنند...
خب دوستان از این نوع نظرات زیاد هست ولی وقتتون رو زیاد نمی گیرم.
خانم زارعی برای نظر شخصیتون تقلب که نکردین؟

سلام جناب راعی .مسلما هر چی تمرکز بیشتر باشه .فکرای بهتری به سراغتون میاد.ممنون از همفکریتون .
ولی واسه سوالتون نمیدونم چه جوابی بدم!!!!!!!

ریحانه جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:15

***من با نظر میلاو هم عقده ام ولی فقط با بعد اول ...نظر اقای راعی را هم درک می کنم.
***در رابطه با نوع فکرم قبلا یک بحث داشتم.اگر خواستین می تونید تو وبلاگ بازاریابی بین الملل فقط "چشم درد"را سرچ کنید سه تا مقاله مرتبط هست از بچه ها.
ماهی ای که هیچ وقت بیرون از اب نبوده از رویای خوبی اون قضاوت اشتباه داره. بعد بیرون اومدن از اب و از دیدن مردی که تصوری مثل اون داره متعجب می شه و دیگه پشیمونی سودی نداره..حالا اقاهه می تونه درس بگیره با دیدن رویایی موجودات اون طرف مرز قدر دنیای خودشو بدونه به قول اقای راعی خودکشی نکنه.
***به دنبال درک ناشناخته هایی که از حوضه ی استخفاظی ات بیرونه نباش
***ماهی ای که همه ی عمر توی اب بوده نمی تونه بزرگی دنیای بیرون را درک کنه...این ربطی به پیام تصویر نداشت ولی یادواری شد برام..باید بدونیم که از درک خیلی چیزها عاجزیم.
**شاید بعدا بهتر بتونم بفهمم و نظرم را بیان کنم .بیشتر باید بررسی کنم تا بتونم سازمانیش کنم.
*ممنون میلاو...با مطالبت حال می دی...به مخ بنده

سلام ریحانه جان
ممنون از همفکریت.و ممنون بابت هم عقیده بودنت با نظرم البته همون بعد اول .البته خودمم با همون بعد اولم بیشتر موافقم چون بعد دوم فقط ربط داشت به تصویر ، و نتیجه گیری نمیکرد.
در مورد بحث وبلاگتونم چشم حتما بهش سر میزنم .
*خواهش میشود ریحانه خانومی
موفق باشی

حسن اقاجانی یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:40

سلام . (یکی از مسایل پیچیده مدیریتی را با این توضیح بیان می کنم . )
این 2 سالها به دور از یکدیگر به شدت عاشق هم بودن و غم فراق هر 2انها را به شدت ازار می داد تا اینکه یک روز صبر هر 2 تموم شد . هر 2 تنها راه دیدن هم رو در مرگشون پیدا میکنند. اما از بد روزگار هر دو با هم این تصمیم رو میگیرند مثل اینکه نیرویی ماورایی انها را در یک زمان به این فکر انداخته بود . لحظه ی مرگ فرا رسیدو سرانجام تنها 1ثانیه هم را می بینند چون دیگه خیلی دیر شده بود. سنگ از دست مرد سر خورده بودو او در اب افتاده بود و به اعماق اب فرو می رفت و جسم بی جان ماهی در حالی که پر از اشک شده بودکم کم بیحرکت ماندوبه سمت اسمان پرواز کرد.اری اینست سرانجام عاشقی . عشقی حقیقی. 13 - 6 - 90

اوووووووووووووههههههههه واااااااااااااااااای ببینید کی اینجاس!!!!!!!!!!!!
سلام جناب آقاجانی!!!!!!!!! احوال شما ؟
حضورتونو به وبلاگ خودتون خوشامد میگم.
کجا غیبتون زده بود ؟هندونه هارو برداشتینو رفتین خارج ! رد پاهاتونم با برگا پوشوندین که پیداتون نکنن؟
بابا عجب نظری بود کلا گره کوری بود بس پیچیده ممنون از همکاریتون. رتبه اول نظرات بدون نوبت واسه شما.

از آزمونو رتبشو غیرش چه خبر؟

حسن اقاجانی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:49

سلام . احوال شما؟ .زیر سایه شما مشغول گذران عمریم . اگه اشتباه نکنم شما باید خانم زارعی باشید چون میلاو رو به یاد نمیارم . رتبم که راستش تعریفی نداره 4400. حالا برای ترم بعد هم باید منتظر نتایج بود تا ببینیم مثل دوره کاردانی با هم هستیم یا نه.

سلام
ممنون.امیدوارم گذران عمرتون با خوشی همراه باشه.
بله درست حدس زدید میلاو خودمم.
به یاد نمیارید چون تقریبا سه چهار ماهه میلاو شدم.
رتبتون و مجازیتون رو تبریک میگم.رتبتونو نمیشه گفت بد شده اخه زمانتون هم واسه خوندنو دور کردن محدود بود.هرچند فکر نمکنم رتبه خیلی موثر باشه ، چون فقط خوبی رتبه های خووووووب اینه که آدم اطمینان داره تو اولین انتخاب قبوله.و دیگه هیچی...
اگه دانشگاهتونو عطار زده باشید حتما همه بازم تو یک گروهیم وگرنه دیگه اونجوری گروه نیستیم ولی اینجا که میشه این گروهو حفظ کرد.
راستی الان که دیگه درسا تعطیل شدن و وقت آزاد " بعد از "ویلون" هست ، پس منتظر مطالب شما هم هستیم
موفق باشید

مرجان سالاری پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:34

سلام میلاو عزیز
اول از همه من عذر خواهی میکنم که این قدر دیر نظر میدم .
من همه ی نظرات رو خوندم خیلی جالب بود هر کس از یه بعدی به تصویر نگاه کرده بود و نظر شخصیشو نوشته بود،خیلی زیبا بود
حالا من هم از یه بعد دیگه نظر میدم،به نظر من برای برگزیدن افراد در سازمان مهم نیست که افراد مسن تر رو استخدام کنیم ،گاهی وقتا انسان هایی هستند با این که مسن هستند و در نگاه اول با تجربه تر از بقیه ی افراد به نظر میرسن ولی گاهی امکان داره همین افراد کاری رو انجام بدن که هم باعث شکست خودشون و هم سازمان بشن و لی گاهی وقتا افراد جوونی رو که استخدام میکنیم با انرژی و ذهن فعالی که دارن میتونن باعث موفقیت خود و سازمان بشن و به درجه های بالاتری برسن(ماهی).
ممنون از مطلب آموزندت باعث شدی یه ذره فکر کنم.

سلام مرجان عزیز
ممنون از همفکری خوبت خانومی
در مورد سر زدناتم لطف کردی اومدی میدونم اومدنت دیر و زود داره ولی سوختنو ته گرفتن نداره
خوشحالم نظرتونو جلب کرده
موفق باشی

یک دوست پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:43

سلام
نظرات جالبی بچه دادند
حالا یک سوال این ماهی بادکنک از کجا آورده - حالا ما میگیم از تو دریا پیدا کرده
بگید ؟
چطور بادش کرده ؟ حالا این هم هیچی
طناب از کجا آورده - میگیم این رو هم از تو آب پیدا کرده ؟
چطوری دور کمرش بسته ؟
.
.
.
یک جورایی هم شاید عاشقند
شاید هم تجربه زیاد - شاید هم خودکشی - شاید هم نظر اول خانم میلاو - شاید هم برای دیدن دنیایی دیگه و شاید ...... و خیلی شاید های دیگه و دیگه .....
ولی در ارتباط با مرده که میتونم طناب رو دور کمرش ببنده - شاید می خواد ببینه عمق آب چقدر ولی با دیدن ماهی تعجب کرده و ......
به هر حال این هم نظریه دیگه
ولی کلا به هیچی ربط پیدا نمی کنه
خوب این بود انشاء من
ببخشید - ببخشید این رو یادم شد در آخر انشا بنویسم
اهم اهم در علم مدیریت کلا سوال ها است که می تونه خیلی مسائل رو روشن کنه و من هم منتظر جواب سوالات از تمامی دوستان هستم
موفق باشید

میلاو جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:16


سلام به همه دوستان
وای چقد دلم تنگ شده بود واسه اینجا. نظرمو تو پست خودم میذارم که نظرات پست بقیه دوستان به نا کجا آباد کشیده نشه. از همین جا از همه عذر خواهی میکنم (البته به جز اونایی که میدونستن من این چند روزه کجا بودم کجا خواهم بود) به خاطر سر نزدنام.ولی متن دوستانو تمامو کمال خوندم.امیدوارم تا یه هفته و نیم دیگه فعالیتمو دوباره سرو سامون بدم.

از هرچه بگذریم سخن یک دوست خوشتر است.

سلام یک دوست عزیز .از اینکه سر زدید ممنون.عججججججججججججببببب !!!!!!!!! چقد فکرتون فعاله.شما به خارج از چهار چوب فکرتون هم سر زدید!
جواب سوالات از نظر من:
اون بادکنکو من بهش دادم
واسه باد کردنش از ماهی بادکنکی کمک گرفته.
واسه بستن طناب دور کمرش هم احتمالا دستای پشت پرده اونجا هم حضور داشتن
اینکه عاشق بودن هم که هنوز بین علما اختلافه و در دست بررسی
از بابت سولات خیلی زیاد هم به شدت باهاتون موافقم
بازم از حضورتون تشکر میکنم. موفق باشید

به علت ضیق وقت متاسفانه نمیتونم زیاد اینجا بمونم چون الان باید به یه سمینار نزدیک به خیلی مهم برسم .سعی میکنم خیلی زود بر گردم.
موفق باشید

یک دوست جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:06

باز هم سلام می کنم خدمت تمامی دوستان
ممنون خان میلاو از جوابتون
واقعا عالی بود من که میخکوب شدم
حالا بچه ها یک سری موضوعات روشن شد - بهتر درباره این موضوعات فکر کنیم و نظراتمون رو بذاریم
مثل اینکه پشت این عکس خبرهای زیادی هست
بچه ها مواظببببببببببببببببببببببببب باشیددددددددددددددد
زیاد هم هه هه ه.......................
به هر حال پس اینطوری شد ماهی ما خود خانم میلاو بوده که بادکنک بهش داده و می خواسته حیون رو بکشه
چرا آخه چرا ماهی به این قشنگی چطوری دلتون اومد :(
:-t :-t :-s :((
بچه ها پس یادتون نره در رابطه با پاسخ ها نظراتتون رو بذارین
موفق باشید

میلاو جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:21

سلام دوستان
هه یکی جواب سلام منو بده...

یک دوست عزیز .به جون خودم من نمیدونستم این ماهی قصد خود کشی داشت فقط به من گفت میخواد واسه دوستش تولد بگیره بادکنک کم داره منم واسش خریدم .

خب دیگه دور دوم سفر های استانی من داره شروع میشه (تا ۱۲ دقیقه دیگه) .از نبودنم پیشاپیش عذر خواهی میکنم
در نبودنم اینجارو نترکونید
خوبی بدی دیدید حلال کنید .به دانشگاه عطارم سلام منو برسونید
موفق باشید

یک دوست دیگه شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 00:53

هه هه ه ه
چقدر باحال بود خوشمان امد ...من هم می دونستم باید پشت اون عکس خبرها باشه ولی پشتش را ندیده بودم.الان دیگه روشن شد.
کاراگاه پوارو در خدمت شماست ...میلاو هم که متواری شده
یادم اومد... سلام میلاو عزیز اومدم جواب سلامت را بدم.سفر پر باری داشته باشی ما را که تنها گذاشتی ولی خوش بگذره بهت.بای
راستی سول مهم ه ولی جواب ها به علت تنوع زیاد مهم نیستند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد