وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان
ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریموبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان
ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریمجدیدترین یادداشتها
همه- [ بدون عنوان ]
- الحمدلله الذی جعلنامن المتمسکین به ولایت امیرالمومنین علیه السلا
- باز امد بوی ماه مهر
- سلام ............
- ماجرای انعام 5 دلاری بیل گیتس
- اقرا باسم ربک الذى خلق،..........
- سه میلیون $
- سوت نوشت!
- علی مع الحق و الحق مع العلی
- بمب تبلیغات در جهان:پپسی روی کره ماه
- نوروزتون مبارک
- دو روز مانده به پایان جهان
- سال نو میلادی مبارک
- جزیره یک دلاری
- میلاو روی قله کوه وبلاگشون
نویسندگان
- recovering 4
- حسین یوسفی نیا 9
- مرضیه 6
- مهسا 35
- سیده اعظم صدیقی 4
- ندا منصوریان 18
- zahra 9
- سعیده سیدی 13
- میلاو 28
بایگانی
- تیر 1393 1
- آبان 1391 1
- شهریور 1391 1
- تیر 1391 2
- خرداد 1391 4
- اردیبهشت 1391 1
- اسفند 1390 1
- دی 1390 3
- آذر 1390 1
- مهر 1390 8
- شهریور 1390 9
- مرداد 1390 13
- تیر 1390 13
- خرداد 1390 15
- اردیبهشت 1390 6
- فروردین 1390 3
- اسفند 1389 10
- بهمن 1389 25
- دی 1389 6
- آذر 1389 15
برای موفق شدن باید پشت کار داشت
دو پسر بچه که در جاده ای در حومه شهر مشغول قدم زدن بودند با دو بطری شیر مواجه شدند که برای توزیع در شهر گذاشته بودند . کسی در آن اطراف نبود آنها در بطری ها را برداشته و به درون هرکدام از آنها یک قورباغه انداختند و سپس در هر دو بطری را بستند .
مدتی بعد افرادی آمدند و ظرف های شیر را برای توضیع در شهر با خود بردند . در بین راه قرباغه ای که در بطری شماره ۱ بود با خود گفت : این وحشت ناک است ! منن نمی توانم در این بطری را باز کنم برای اینکه بسیار سنگین است و همچنین من تا کنون حمام شیر نگرفته ام و الان بهترین وقت برای این کار است و چون نمی توان به بالای بطری برسم و در آن را با فشار باز کنم کاری نمی شود کرد و او تلاشی نکرد !
زمانی که در بطری شماره 1 را باز کردند یک قورباغه مرده در آن یافتند . شرایط مشابهی برای بطری شماره 2 نیز وجود داشت و قورباغه ای که در بطری شماره 2 بود به خود گفت : من نمی توانم در بطری را باز کنم برای آنکه بسیار محکم و همچنین سنگین است اما از پدرانم یک چیز یاد گرفته ام و آن شنا کردن است . پس او همچنان به شنا کردن ادامه داد و وقتی که در بطری را برداشتند او به بیرون پرید و نجات پیدا کرد .
نکته مدیریتی :
برای موفق شدن باید پشت کار داشت و کسی که پشت کار ندارد موفق نخواهد شد
سلام مهسای عزیز
چه عکس خوشگلی گذاشتی با اینکه اصلا قورباغه دوست ندارم ولی از دیدن تصویرش لذت بردم .
به نکته ی خوبی اشاره کردی به نظر من در هیچ کاری نمشه بدون پشتکار موفق بود البته مسلما عوامل دیگه ای هم در رسیدن به هدف و موفقیت نقش دارن مثل برنامه ریزی مناسب ٬ اعتماد داشتن به توانایی های خودمون و....
مرسی مهسا جونی
دوباره سلام
من همون ندای خوب و دوست داشتنیم هااا تعجب نکنی چون غیبت کبری داشتم و دوباره اومدم نوشتم مجدد
سلام نداجون
واییی که نمی دونی چقدر از دیدنت خوشحال شدم و مرسی از اینکه برام نظر گذاشتی
باورت نمی شه دیگه دارم کمکم تصمیم میگیرم نه مطلب بذارم و نه دیگه به وبلاگ سر بزنم آخه من دیگه برای چه کسی مطلب بذارم وقتی که کسی به وبلاگ سر نمیزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم تو پیش ما بمونی و دیگه غیبت نداشته باشی
سلام مهسا جون
.همیشه میگفت فرق بین ادم موفق با نا موفق بعد از داشتن اراده قوی ، پشتکارشه.
بابت دیر شدنم امیدوارم ببخشیم.واقعا موقعیتش پیش نیومد نظرمو بذارم.از اینکه وبلاگ رو هم تنها نمیذاری ممنون
مطلب خوبیو پیش کشیدی منو یاد یکی از دوستام که خدا بیامرزدش خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه انداخت
راستم میگفت مثلا همین استیو جابز خدابیامرز خودمون با چه مشقتی به این مرتبه رسید که حالا شده واسه خودش اسطوره تکنولوژی.خب حالا هم که رفتم تو مود استیو جابز بد نیست یکی از اصولش رو هم که به این بحث مرتبطه بگم،تو یه سخنرانیش گفته بود: پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام شدن ، کسی به شما حقوق فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آن که بتوانید به مقام و موقعیت بالاتری برسید باید برای مقام ومزایایش زحمت بکشید.
(از طرف میلاو به استیو جابز :ممنونم متفاوت عزیز)
امیدوارم ما هم با پشتکارمون به بالاترین مراتب برسیم
ممنون خانومی بابت مطلبت، و از اینکه وبلاگ رو هم تنها نمیذاری هم ممنون موفق باشی
سلام عزیزم از لطفی که بهم داری ممنون ولی من دنبال دوستام که سراغی ازشون نیست
سلام
مطلب و عکس زیبا و جالب بود.
فقط میشه بگید اینی که زنده موند تو چی پشتکار داشت؟
تو شنا کردن؟ خب اصلا اون یکی شنا نکرده که خواسته باشه خسته بشه و از کارش دست بکشه .
لطف میکنید بیشتر توضیح بدین و بگید تو چی پشتکار داشت؟
ممنون از مطلبتون.
سلام جناب راعی چه عجب همگی اعضا غیبت صغرا کبرا دارید ولی مجبوریم بگذریم دیگه .........
برای مطلب هم اینکه هرکس میتونه تو بدترین لحضات بهترین کارو انجام بده و بایک کار از پیش پا افتاده ای میتونی جون خودت و نجات بدی
این قورباغه هم به این فکر افتاده من این توانایی رو دارم که توی مایعات شنا کنم حالا این مایع آب باشه یا شیر چه فرقی میکنه و تا آخرین لحظه امید خودشو از دست نداده
ولی قورباغه ای که مورد چون فکرش تا این حد بوده که من فقط توی آب می تونم شنا کنم دست از تلاش برداشته و خودشو به تقدیر که همون مرگ باشه سپرده
امیدوارم توجیه شده باشید