چین
در فـــلسفه کنــــفوسیوس تـــمام روابط نابرابر فرض میشوند. رفتار اخلاقی ایجاب میکند که بهاین نابرابریها احترام گذاشته شود. بنا براین شخص مسن تر باید خود به خود از شخص جوان تر احترام ببیند و همچنین شخص عالی رتبه از زیردست خود. این رویکرد کنفوسیوسی باید به عنوان اساس و بنیان تفکر مدیریتی در نظر گرفته شود و مسائلی چون توانمندسازی و دسترسی آزاد به تمام اطلاعات توسط چینیها در بهترین حالت به عنوان عقاید عجیب غربی تلقی میشوند.
(باید در نظر داشت که بسیاری در چین مانند خیلی کشورهای دیگر آسیایی علت اصلی مشکلات غرب را عدم توجه به ارزشهای سلسله مراتبی میدانند.)
بنابراین، رویکرد مدیریتی در چین تمایل به شیوه دستوری دارد. مدیر ارشد دستورات را به زیردستان خود داده و آنها نیز به نوبه خود دستورالعملها را به زیردستان خود منتقل میکنند. انتظار نمیرود که زیردستان تصمیمات مافوق خود را زیر سوال ببرند، این کار نشانه بیاحترامی بوده و دلیل اصلی از بین رفتن وجهه تمام کسانی است که با این امر درگیرند.
مدیر باید به عنوان پدری در نظر گرفته شود که توقع وفاداری و اطاعت از کارمندان خود دارد. در عوض از مدیر انتظار میرود که به سلامت کارمندان خود اهمیت دهد. این رابطه، رابطهای دو طرفه است که برای هر دو طرف سودمند است.
برزیل
پرستیژ شخصی یک مدیر از اهمیت بالایی برخوردار است و تقریبا میتوان گفت که رفتار و منش وی به اندازه تواناییهای کاری او مهم است. احترامی که از طرف کارمندان به مدیر گذاشته میشود، رابطه مستقیمی با شخصیت او دارد. روابط بین انسانی دراین فرهنگ آمریکای لاتین حائز اهمیت بالایی است و رییس و زیردستانش سخت تلاش میکنند تا روابطی بر پایه اعتماد و احترام به شان اشخاص را شکل دهند.
پیش از هر چیز از مدیران انتظار میرود که مدیریت کنند. رییس باید دستورات مستقیم صادر کند و انتظار میرود این دستورات بدون بحث و صحبت زیاد اجرا گردند. (در صورتی که نیاز به بحث است، باید به صورت خصوصی انجام شود تا بی توجهی به سلسله مراتب در ملاء عام به نمایش گذاشته نشود.)
اگر میخواهید به کارمندان برزیلی خود دستوراتی بدهید، سعی کنید تا آنجا که میتوانید این کار را واضح، دقیق و جامع انجام دهید. اگر خواستهاید کاری انجام شود و آن کار انجام نشده باقی مانده است، با طرح پرسشهایی از خود آغاز کنید. آیا دستورات من به طور شفاف بیان شدند؟ آیا خیلی نامفهوم بودند؟ اگر شما دستورات جزئی بدهید، تنها بخشی از کار انجام میشود. (همانگونه که در فرهنگهای به شدت سلسله مراتبی مرسوم است، زیردستان دقیقا کارهایی که به عهدهشان گذاشته میشود را انجام میدهند و فراتر رفتن ازاین حد میتواند سرپیچی از رییس تلقی شود!)
دانمارک
ساختارهای کاری در دانمارک بسیار مسطح هستند که بسیار مناسب کشورهای اسکاندیناوی است که به یک رویکرد تساویگرا و رسیدن به توافق تمایل دارند. یک مدیر نمیخواهد به عنوان شخصی جاه طلب دیده شود که به تنهایی تصمیم دشواری را به عهده گرفته و بخش عمده کار را شخصا انجام داده است. در جامعهای که از اعضای خود میخواهد که گفتارهای مشهور دانمارکی را الگوی کار خود قرار دهند، مانند «فکر نکن که کسی هستی»، «فکر نکن که از ما عاقلتری» و «فکر نکن که از ما بهتری»، بسیار دشوار است که یک مدیر نقش سنتی پدرانه خود را بازی کند.
بنا براین یک مدیر خوب کسی است که تشویق کرده و هدایت میکند، کسی که کارها را به همکاران با کفایت و توانمند محول میکند و شفاف و بدون ابهام ارتباط برقرار میکند. مدیر از طریق یک نظام شایسته سالار که به تواناییهای فرد در یک زمینه خاص پاداش میدهد، به سمت خود رسیده است. بنا براین برای پیشرفت کردن باید کارآمد و سخت کوش جلوه کرد. خبرگی مشهود در کار نسبت به روابط بین انسانی از اهمیت بالاتری برخوردار است. نتیجه مشخص این انتظارات مدیریتی این است که هر کسی که به همکاران خود در دانمارک از دید یک رییس مستبد بنگرد، به احتمال زیاد بی ادب و متکبر دانسته میشود و بنابراین از دریافت مقدار ضروری پشتیبانی و کمک باز میماند.
سنگاپور
مدیران بیشتر مسن هستند که این امر آنها را صاحب نفوذ میکند، همانگونه که در خور یک ساختار سلسله مراتبی است. به مانند بقیه کشورهای آسیایی، سن بالاتر هنوز به معنای خرد و دانایی است و اشخاص راحتترند با یک مدیر مسن سر و کار داشته باشند تا با یک جوان مستعد و کار بلد. مدیران اتخاذ تصمیمها را به تیمها محول میکنند و انتظار احترام واضح به تصمیمات را دارند، اما این امر بدان معنا نیست که منطق پشت یک تصمیم هرگز مورد بحث قرار نمیگیرد. هر اختلافی به صورت خصوصی مطرح میشود به جای اینکه در مقابل حاضران یک جلسه به بحث گذاشته شود. (این امر ممکن است در مورد شرکتهای چند ملیتی که در سنگاپور تاسیس شدهاند، صدق نکند.)
مانند تمام فرهنگهای کاری کنفوسیوسی، مدیر انتظار دارد که به او احترام گذاشته شود و از او اطاعت شود و در عوض وفاداری و فداکاری، او توجه کاملی به سلامتی اعضای تیم خود معطوف میدارد. این توجه شامل نگاهی پدرانه به بسیاری از جنبههای زندگی زیردست میشود. رابطه مدیر با تیم خود ضرورتا پس از اتمام روز کاری به پایان نمیرسد.
خارج از روابط فامیلی، ترفیع بر اساس لیاقت و معیارهای عملکردی صورت میگیرد نه بر اساس روابط، اما معیارهای عملکردی ممکن است نسبت به مشابه خود در غرب متفاوت باشد و در بالای لیست ممکن است توانایی خلق تیمی هماهنگ که اشخاص در آن احساس راحتی کنند جای گرفته باشد.
مالزی
کسانی که قصد دارند در مالزی مدیریت موثری بر دیگران اعمال کنند باید از موارد کلیدی مشخصی آگاهی داشته باشند که ممکن است نسبت به آنچه در کشور خود با آن سر و کار داشتهاند، تفاوتهای عمدهای داشته باشد.
نخستاینکه در سیستم سلسله مراتبی مالزی، از مدیران انتظار میرود اشخاصی باشند که لایق احترام هستند واین احترام بیشتر بر مبنای ویژگیهای شخصیتی است تا موارد کاری. اشخاصی لایق احترامند که مسن تر باشند و دانایی که سن بالا به ارمغان میآورد را به همراه داشته باشند. همچنین اشخاص وقتی شایسته احترامند که رو در روی دیگران رفتار احترامآمیز از خود نشان دهند. بنابراین، یک مدیر نباید هیچ گاه کاری انجام دهد که موجب خدشهدار شدن وجهه زیردستان خود شود. بهترین راه برای تذکر دادن به دیگران استفاده از یک شخص ثالث است. احترام گذاشتن به اشخاصی که بسیار صریح و بی پرده صحبت میکنند نیز کار دشواری است – سر بسته سخن گفتن و با سیاست بودن نوعی هنر است، در حالی که صراحت بیان میتواند به عنوان رفتار نامودبانه و سطح پایین تلقی شود.
از مدیر انتظار میرود تا سلامت زیردستان خود را به طور کامل مورد توجه قرار دهد – هم در محیط کار و هم در خارج از آن. این رابطه را بیشتر میتوان به رابطه پدر و فرزندی تعبیر کرد تا رابطه رییس و مرئوس در دیدگاه غربی آن.
دوماینکه از آنجایی که اشخاص رویکرد گروهی به کار دارند، مایلند بخشی از یک تیم دانسته شوند و توقع دارند که کار در جهت رسیدن به اهداف تیم، باعث تعالی اهداف شخصی آنها شود. مدیران بایداین همکاری درون گروهی را تقویت کنند به جای اینکه رقابت درون گروهی ایجاد کنند که به عدم هماهنگی و نارضایتی
خواهد انجامید.
سلام ندا جونی
به نظرم این شیوه مدیریت "رابطه دو طرفه بین مدیر و کارمند در چین " بیشتر جواب میده
با این ورژن ۲ اطلاعات عمومی بیشتر شد . تشکر
موفق باشی
سلام عزیزم
منم با تو موافقم هر جور که هست دنیارو تسخیر کردن و به خودشونم جواب داده .
مرسی
مرسی خانم منصوریان
من واقعا واسم جالب بود متد این چینی های چشم تنگ رو بدونم که چی کارا میکنن بازار دنیا رو دارن تو هر زمینه ای میگیرن
جالب بود برام_مرسی
خودمم دوست داشتم بدونم این چینی ها واقعا چطور مدیریت می کنن اما به نظرم خیلی رموز دیگه ای توی مدیریتشون وجود داره که تا این حد موفقند.
ممنون آقای استاجی
تو رو خدا وایسن ما هم بیایم ...اهسته تر ای قافله سالار حقیقت که تنی چند به دنبال تو ...
الان نمی شه فردا امتحان منابع انسانی دارم بعد امتحان می خونمش.
مرسی
سلام ریحانه جون
انقدر حرص نخور خانوم ان شاءا.. امتحانا که تموم بشه جبران می کنیو به همه سر میزنی.
امیدوارم موفق باشی
سلام
واقعا جالبه...
حالا به نظر شما ایران خودمون از کدوم متد و روش استفاده میکنن؟
تو قسمت های بعدی هست؟
ممنون...
سلام آقای راعی
مثل اینکه شیوه ی مدیریت توی ایران انقدر پیچیده است که کسی توان بیانشو نداره!!! راستش من که نتونستم یک بررسی جدید از شیوه ی مدیریت در ایران پیدا کنم.
سلام خانم منصوریان
مطلب جالبی بود و دید ما رو نسبت به نحوه های مدیریت برخی از کشورها روشن تر کرد
البته در نحوه مدیریت چینی ها نکات جالبی وجود دارد و حتما این شیوه های مدیریتی باید با یک سری زوایا دیگر هم همراه باشد تا به این موفقیت از دید ما دست پیدا کنند
خانم منصوریان اگر مطلبی هم در مورد شیوه های مدیریتی ژاپن و نحوه عملکرد آنها هم در دست دارید ارائه کنید چون فکر می کنم اگر موفقیت واقعی و با کیفیت و اصولی را بخواهیم - این شرقی های عزیز هم داشته باشند که بعد از اتفاقات ناگواری که در صده اخیر برایشان اتفاق افتاده به این پیشرفت دست پیدا کرده اند ( چیزی مثل ملاک های انسانی همراه با تکنولوژی و.......)
موفق و پیروز باشید
سلام آقای کیمیایی

ممنون و خوشحالم که به ما هم سر میزنین.
منم موافقم که خیلی مسائل دیگه در موفقیت چینی ها و در دست گرفتن نبض بازارهای جهانی توسط اونها موثره.
برای مدیریت کشورهای دیگه که فرموده بودید باید بگم مطلب دارم که نیاز داره جمع بندی و ترجمه بشه که حتما توی یه فرصت مناسب میذارمش اگه این درسا بذارن.
موفق باشید
سلام خانم منصوریان
خیلی ممنون برای بخش دوم این دومی از اولی آموزنده تر بود مخصوصا که در مورد چین که امروزه اقتصاد خیلی از کشورها رو فلج کرده
نمیدونم کجا شنیدم قوانین صادرات اجناس به چین به قدری سخت و مشکل است که هر تاجری را از انجام این کار منصرف میکنه
پاینده باشید
سلام آقای بهزادمنش
این جور که معلومه همه نسبت به مدیریت و نحوه ی موفقیت چینی ها حساسیت داریم و خوشحالم که ذره ای مساله برامون روشن شد.
در ضمن این جمله ای که بیان کردین خیلی برام جالب بود واقعا که فکر همه چیو کردن که همه جا حرف اول رو میزنن.
ممنون از توجهتون