وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

زندگی هم در حکم سلف سرویس است

«امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه...

«امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

او با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود نزدیک شد و گفت: «من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟»

مرد با تعجب گفت: «ولی اینجا سلف سرویس است.» سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: «به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!»

امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیت ها، شادی ها،سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد. در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟ و هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است. سپس آنچه می خواهیم برگزینیم 

 

 

 

 

منبع: کتاب - شما عظیم تر از آن هستید که می اندیشید - نویسنده: مسعود لعلی

نظرات 3 + ارسال نظر
ندا منصوریان یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:59

زندگی قانون باورها و لیاقت هاست٬ همیشه باور داشته باش لایق بهترین هایی.
سلام تکتم جان
ممنون تامل برانگیز بود.

زندگی
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گربیفروزیش رقص شعله‌اش تا هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
«سیاوش کسرایی»
ممنون از نظرت ندا جونی.
موفق باشی

زهرا چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:17

های
میدونی الان چه آرزویی کردم که ای کاش ما هم قدری از توجه و اندیشه فاکسو داشتیم و میتونستیم موقعیتهای اطرافمونو تحلیل کنیم که در اینصورت خیلی موفق تر از الان بودیم.موفق باشی

های حرف خوبی زدی .واقعا ای کاش میشد.ای کاش که ای کاش ها مون به واقعیت تبدیل بشه.ممنون از نظرت
موفق باشی
بای تا های

علی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:03

سلام
واقعا اگر مثل سلف سرویس دانشگاه مون باشه اصلا آدم نباید غصه هیچ چیزی رو بخوره و خوشبخترین موجود روی زمینه.
اخه که با کلمات (های. بای) خاطرات های بای (بیسکوییت) دانشگاهمون برام زنده شد.

اره واقعا .یاد باد ان روزگاران یاد باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد