وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه کاویان

ما برآنیم تا نظرات خود را در مورد مسایل مختلف اعم از بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، مدریت فروش و ... به اشتراک بگذاریم

پیامی به همه کوزه های شکسته

 یک سقا در هند،دو کوزه بزرگ داشت که آنها را به دو سر میله ای آویزان می کرد و روی شانه هایش می گذاشت.در یکی از کوزه ها ترک کوچکی وجود داشت. بنابراین،کوزه سالم همیشه حداکثر مقدار آب را از رودخانه به خانه ارباب می رساند،ولی کوزه شکسته تنها نصف این مقدار را حمل می کرد. به مدت دو سال، این کار هر روز ادامه داشت و سقا یک کوزه و نیم آب را به خانه ارباب می رساند.کوزه سالم به موفقیت خودش افتخار می کرد،موفقیت در رسیدن به هدفی که به منظور آن ساخته شده بود. اما کوزه بیچاره از نقص خود شرمنده بود و از اینکه تنها می توانست نیمی از کار خود را انجام دهد، ناراحت بود.بعد از دو سال، روزی در کنار رودخانه،کوزه شکسته به سقا گفت:((من از خودم شرمنده ام و می خواهم از تو معذرت خواهی کنم)) سقا پرسید:((چه میگویی؟ از چه چیزی شرمنده هستی؟)) کوزه گفت:در این دو سال من تنها توانسته ام نیمی از کاری را که باید، انجام دهم. چون ترکی که در من وجود داشت،باعث نشتی آب در راه بازگشت به خانه اربابت می شد.به همین خاطر ، تو با همه تلاشی که کردی،به نتیجه مطلوب نرسیدی. سقا دلش برای کوزه شکسته سوخت و با همدردی گفت:از تو می خواهم در مسیر بازگشت به خانه ارباب،به گلهای زیبای کنار راه توجه کنی. در حین بالا رفتن از تپه، کوزه شکسته،خورشید را نگاه کرد که چگونه گلهای کنار جاده را گرما می بخشد و این موضوع،او را کمی شاد کرد. اما در پایان راه باز هم احساس ناراحتی کرد.چون باز هم نیمی از آب،نشت کرده بود،برای همین دوباره از صاحبش عذر خواهی کرد. سقا گفت:من از ترک تو خبر داشتم و از آن استفاده کردم.من در کنار راه،گلهایی کاشتم که هر روز وقتی از رودخانه بر می گشتیم،تو به آنها آب داده ای. برای مدت دو سال،من با این گلها خانه اربابم را تزیین کرده ام.بی وجود تو،خانه ارباب تا این حد زیبا نمی شد. و استنباط من در مورد این قضیه:اگر نمی توانیم از توانایی که تقریبا همه برای پیشرفت خود استفاده می کنند بر خوردار باشیم حتما خداوند توانایی دیگری برای ارتقا و پیشرفت در وجود ما قرار داده پس نا امید نباشیم کافیست قدری بیندیشیم (به ویژه در زمینه مدیریت وکار در آینده)  

و اما استنباط شما دوستان؟

.

.

.

نظرات 6 + ارسال نظر
میلاو چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:44

سلام زهرا جونی
ممنون از مطلب زیبات و همچنین نتیجه گیری خوبی که انجام دادی و منم فقط میتونم کنار نتیجه گیری و تصدیق حرفت بگم تو این جهان هر کسی نقشی ایفا می کند و می رود .هر چند اگر برای خودش هم ملموس نباشد از کاستی های خودمون هراسی نداشته باشیم چون خدا در راه زندگی ما گل هائی کاشته که کاستی های ما آنها رو شکوفا میکنه
موفق باشی

سلام میلاو جان
خیلی ممنون از نظر زیبایی که گذاشتی امیدوارم خدا به همه ما این قدرتو بده که واقعا بتونیم این موضوع رو درک کنیم و در هنگام مواجه با کاستی هامون این مطلب رو فراموش نکنیم.

میلاو چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:46

راستی تصویر خیلی زیبایی هم گذاشتی
موفق باشی

على چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:25

سلام
مطلب جالب و نتیجه جالب ترى بود.
اینم به نتیجتون اضافه کنید که شاعر میکه:
هر کسى را بهر کارى ساختند جی جی حافظا

سلام آقای راعی
شماهم به موضوع جالبی اشاره کردین.
ممنون از نظرتون

ریحانه صباغ طبسی چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:03

سلام زهرای عزیز
مطلب زیبای بود از اونهایی که ادم را به خودش دعوت می کنه...
خدای من میلاو تو دیگه کی هستی(((خدا در راه زندگی ما گل هائی کاشته که کاستی های ما آنها رو شکوفا میکنه))) این یکی از بهترین نتیجه هایی بود که تو وبلاگ های یک دونده خوندم.
من فکر کردم شاید توانایی و ناتوانی هم مثل خیلی از ابعاد زندگی ما که فکر می کنیم بعد مخالف هم هستند باید در کنار هم باشن تا ما کامل باشیم و در واقع, بین این دو مرزی نیست,فقط تعاریفشون در جاهای مختلف با هم فرق می کنه,واسه یک کوزه تکامل در اوردن همه ی اب است برای دیگری در اوردن نیمی از اب و ابیاری گل های مسیر.
متشکرم
موفق باشی

سلام ریحانه جان
با این نظرت یاد این جمله افتادم که گل و خار در کنار هم زیبا هستن.
ممنون عزیزم

ندا پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:24

سلام زهرا جون
قبل هر نظری باید بگم خیلی دلم واست تنگ شده نمی دونم چرا اما آدما گاهی حساسشونو اشتباه می کنن دیگه...!! دوست دارم

مطلب جالب و خوندنی بود منم با نتیجه گیری تو و نظر دوستان موافقم و میگم :خدارو شکر بخاطر داده هاش که نعمته و بخاطر نداده هاش که حکمت- اما سوالی که این وقتا برام پیش میاد اینه که پس کی باید نقصامونو تشخیص بدیم و سعی کنیم اونا رو از بین ببریم یا حتی کمرنگ کنیم؟

اگه دوستان نظری دارن خوشحال میشم بدونم آخه این سوال ذهنمو درگیر می کنه که چه زمانی باید شرایطو بپذیرم و چه زمانی باید اونو تغییر بدیم؟

ممنون

سلام ندا جونی ممنون از این همه لطفی که به من داری منم دلم برات تنگ شده
حالا این متن و نظراتی که دو ستان گذاشتن به این معنا نیست که هر نا توانایی رو موهبت الهی تلقی کنیم و هیچ کوششی برای رفع اون انجام ندیم بلکه مراد یک سری ناتوانایی هایی است که واقعا نمیشه برای اون کاری کرد مانند افرادی که نقص عضو دارن .همه ما به نقصامون تقریبا آگاهیم واونا رو تشخیص میدیم (البته همانطور که قبلا گفتم نقصایی که بشه اونارو تغییر داد مانند نداشتن اعتماد به نفس)ولی میترسیم با اونا رو به رو بشیم و حتی به زبون بیاریم ولی بلاخره باید به خودمون بیایم و بفهمیم که این نقص ها یک مانع بزرگ برای رسیدن به موفقیت است و در از بین بردن آن نهایت کوششمونو بکنیم. امیدوارم تونسته باشم کمک هر چند کوچکی برات انجام داده باشم
ممنون از نظرت گلم

کیمیایی جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:19

سلام خانم زهرا
مطلب جالبی رو نوشتین
بنده هم نظر دوستمون علی جان رو دارم - می شه گفت هر کسی رو بهر کاری ساختن
پس باید تصمیم گیری و عمل ما همراه با اندیشه و تفکر باشه تا بتونیم بهترین نتیجه رو از عملکردمون بگیریم
البته یک نکته مدیریتی هم داشت اینکه مدیر شخصی است که با استفاده از نیروها و وسایل موجود به بهترین نحو کار خود را پیش برده و بهترین نتیجه را بگیرد
موفق و پیروز باشد

سلم جناب کیمیایی
به نکته واقعا جالبی اشاره کردین اینکه پیر مرد توانسته بود از چیزهای موجود نهایت استفاده رو ببره نکته ریزی بود که شما با اشاره به اون ذهن ما رو به یک طرف دیگه سوق دادین و باعث یاد گیری درس بزرگی از پیرمرد قصه ما که هیچ کس به اون توجهی نکرده بود شدین.
ممنون از نظر آموزندتون.موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد