با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
باعرض پوزش از وقفه ای که در این مدت ایجاد شد، مطلبی را از کتاب «روانشناسی مدیریت» از محمود ساعتچی انتخاب کردم که به نظر جالب می آمد.
دراین مطلب به این سؤال پاسخ داده می شود که«چرا اجرای تحقیقات در زمینه رهبری،از گذشته های دور در غرب مورد توجه قرار گرفته است؟
در زمان حال نتایج تحقیق در زمینه سلسله مراتب تسلط در مرغ و خروس های خانگی بر نظم نوین جهانی تأثیر گذاشته است.
سلسله مراتب تسلط در پرندگان
نتایج تحقیقات در زمینه مرغ و خروس های خانگی نشان داده است که بعد از اینکه گروهی از جوجه ها مدتی با هم بودند، از لحاظ نوک زدن به یکدیگر بین آنها نظمی به وجود آمده است. بر این اساس جوجه ای که تسلط او بر دیگران از همه بیشتر است، به همه جوجه ها نوک می زند؛ولی هیچ یک از افراد گروه جوجه ها به تلافی به او نوک نمی زنند.جوجه دیگری که از لحاظ تسلط جویی در گروه در مرتبه دوم قرار داردبه همه جوجه های دیگر،جز جوجه ای که از همه مسلط تر است- و البته به جوجه دوم نیز- نوک می زند.این نوع نظم اجتماعی تا پائین ترین سلسله مراتب مرغ و خروس ها ادامه دارد وبالاخره در پایین این سلسله مراتب جوجه ای وجود دارد که همه به اونوک می زنند،ولی او به هیچ یک از جوجه های دیگر نوک نمی زند.کسانی سعی کردند سلسله مراتب تسلط جویی در نزد مرغ و خروس های خانگی را به امور بین المللی تعمیم دهند. یکی از جانور شناسان مقاله ای می نویسدو طی آن یادآوری میکند «... دلایلی در دست است که نشان می دهد دسته هایی از مرغ و خروس های خانگی که خوب سازمان یافته اند و در این دسته ها هر فرد منزلت اجتماعی خود را می داندو به آن نیز تن در می دهد، بهتر رشد کرده اندو در مقایسه با دسته های دیگری که در سازمان آنها به طور مداوم آشوب و بلوا بوده است،بیشتر تخم کرده اندو تخم های آنان نیز، بزرگتر از وضعیتی بوده که آرامش برقرار نبوده است. به همین ترتیب، اگر شرایطی فراهم آید که بین ملل مختلف نیز نوعی «نظم بین المللی تسلط» ایجادو به طور مستمر حفظ شود و به طور عمومی نیز مورد موافقت جهانی قرار گیرد، آرامش نسبی در جهان برقرار خواهد شد. نویسنده ای این نظر را مردود می شمارد و می گوید:«تا وقتی که هر سازمان بین المللی رسمی یا غیر رسمی، مانند نظم نوک زدن جوجه خروس های خانگی، در اصل مبتنی بر سلسله مراتب قدرت باشد، صلحی که به دنبال پذیرش ظاهری آن به وجود خواهد آمد، نسبتا کوتاه و پر زحمت خواهد بود و با قبول آن نمی توان صلح دایمی را برقرار ساخت.
-به نطر شما نظر کدام یک از نویسندگان صحیح است؟
سلام مرضیه جون خو شحالم که تو وبلاگ خودت دوباره میبینمت
من با نویسنده اول موافقم ریرا همانطور که محقق اولم گفته اون جوجه آخری توانایی خودشو درک کرده و میدونه بیشتر از این نمیتونه مقاومت کنه پس مجبوره همه چیزو رو قبول کنه و به نظر من در مورد انسانهام همین طوره خیلی از آدمها حداکثر توانشون رو در مورد بعضی کارها انجام میدن ولی وقتی به نتیجه ای نمیرسند مجبورندشرایط رو قبول می کنند البته من به این جمله کاملا اعتقاد دارم :خواستن توانستن است ولی تا کجا؟انسانها هم محدودیتی دارند.
ممنون از مطلبت عزیزم
سلام با تشکر از زهرای عزیز
به نظرمن نظر نویسنده اول هم درست است اما نظر نویسنده دوم نیز که این نظم روموقتی دانسته درست میباشدزیرا انسانها توانایی ارتقاء دارند ولو به قول خودت تا حدی و در این مدت ارتقاء این نظم که طبق نظریه اول ایجاد شده از بین رفته و میتوان نظم نوینی ایجاد کرد در واقع من با نظریه اول موافقم اما همراه با تغییر کردن در شرایط (که همراه این تغییر کردن برای مدتی نظم بهم میخوره)
بازم ممنون
سلام مرضیه جونم
حضورت همیشه مایه دلگرمیه .نگران نباش همه دوستان از خودمونن و میدونند که الان زمان واسه هممون مهمه .ایشالا بعد کنکور حسابی اینجارو میترکونیم من که چند تا تی ان تی میذارم تو جیبم شاید کار به مسایل انتحاری کشید.راستش مطلبتو خوندم برام جدید بود ولی با اجازت میخوام بیشتر روش فکر کنم و بعد نظرمو بگم اخه واسه خودمم سوال شد.
موفق باشی
سلام عزیزم دیدی من برگشتم
باتوجه به متنی که گفتی به نظر من یه جورایی نظر هردوشون صدق میکنه ومیشه گفت از یه طرف اگه مدیر اونقدر درایت داشته باشه که بتونه خودشو به زیر دستانش ثابت کنه خب فرض اول صحیح میشه که این میشه از طریق مدیریت درست جایگاه افراد رو هم براشون روشن کنه و جایی برای ارتقا براشون فراهم کنه خب مسلما هم در چنین محیطی کارمند با نظم بیشتری به انجام امورش توجه میکنه.ولی یه جا هم ممکنه مدیر نتونه خوب از پس این مساله مهم بر بیاد وبا بی توجهیش به امور و افراد باعث تنش در کارها بشه که نتیجه ای جز بی نظمی در سازمان نداره مگه اینکه مدیر به خودش بیاد و دوباره در صدد بازگردوندن این نظم و آرامش به کار بر بیاد
ممنون از مطلب آموزندت
موفق باشید
سلام عزیزم خوشحالم برگشتی منتظرت بودم
با نظرت موافقم اینو با ذکر مثال توضیح میدم همون جوجه ها که پس از یه مدت دارای یک نظم شدند اگر بعد از مدتی ما یک جوجه جدید به اونها اضافه کنیم باعث میشه این نظم که در ابتدا به وجود اومده بود بهم بخوره و دوباره یه مدتی طول میکشد تا نظم جدید ایجاد شود به نظر من نظر دو نویسنده با هم منافاتی نداشته و قابل جمع میباشد
و درمورد نظر قبلیت هم باید بگم ایشالا بعد از کنکور نه تنها وبلاگ خودمون که وبلاگای همسایه رو هم میترکونیم
ممنون از توجهت دو بار
سلام مرضیه جان
خوشحالم که با این دغدغه ی در س و کنکور باز هم مطالب قشنگ شما و بقیه ی دوستان رو در وبلاگتون میبینم.
مطلب جالبی بود درمورد جوجه ها تا حالا نشنیده بودم،یه چیز جدید یاد گرفتم ،مرسی
درمورد تحلیل مدیریتی من فکر میکنم باید از نظر هر دو گروه کارشناس استفاده کرد ،گروه اول که اصل سلسله مراتب رو بیان کردند ،به این دلیل مهمه که در بسیاری از جوامع مخصوصا جوامعی که فرهنگ کار تیمی و گروهی رو ندارند اگر بحث رئیس و مرئوسی وجود نداشته باشه هرج و مرج و از هم پاشیدگی به وجود میاد و این انسانها یاد گرفتند که باید کسی باشه که از اون اطاعت کنند تا کارشان را انجام دهند ولی از طرفی هم در سازمانها اگر فقط بحث سلسله مراتب قدرت باشه گروه های زیر دست کم کم نسبت به کار بی علاقه میشن و به نظر من باید از نظریه ی گروه دوم هم استفاده کرد و این سلسله مراتب قدرت بر اساس کارایی و اثر بخشی هر فرد انجام شود و بحث ارتقا هم وجود داشته باشه تا کارکنان با انگیزه کار کنند و سازمان هم بهره ورتر شود.
ممنون از مطلب قشنگتون
موفق باشید
سلام مرجان عزیز
ممنونم نظر لطفتونه
این نظری که شما گفتید منو یاد بحثی در کتاب سازمان و مدیریت انداخت با عنوان افزایش عدم تمرکز همراه با کنترل متمرکز امیدوارم بازم از نظرات خوبت بهره مند شیم ممنون از حضور سبزت .
پیروز و سربلند باشید
سلام مرضیه عزیز
خیلی خوشحالم که همه ی گروه خوبتون با وجود کار و کنکور اینقدر فعال هستین و بحث های خوب و تحلیلی انتخاب می کنید.من که واقعا اینجا چیز های زیادی یاد می گیرم .از اینکه تو گروهتون جایی دارم ممنونم.
به نظر من می شه از طبیعت درس گرفت ولی نمی شه تسلیم اون شد چون این که ما ادم ها برتری داریم بر همه ی پدیده ها تغییر ناپذیره و یک سری قوانین تعریف شده ای مثل هوش و اختیار وجود داره که در حیوانات به صورت غریزه است و تغییر و طقیان در انها ناشی از مشکلات فزیولوژیکی شونه و شاید همینه که باعث اون بی نظمی بین جوجه خروس ها شده نهایتا مشکلاتی در اینده را هم سبب شده نه اینکه نظم سلسله مراتبی باعث تخم گذاری بهتر و غیره بشه.
درمورد نظر اول هم باید بگم ما می بینیم که عده ای ذاتا پایین تر قرار دارن. خوب شاید اصلا درست هم نباشه اونها را بیاریم بالا و شاید همین باعث کمک به رشد جامعه باشه,به هر حال تو هر جامعه ای همه نوع پست و مقامی لازمه و از این جهت با نظر زهرا موافقم.
بحثی هم که با میلاو عزیز داشتین خیلی برام جالب بود نکات تازه ای یاد گرفتم.
تو نظر مرجان هم.اونجای که گفته بود در جوامعه ای که فرهنگ کار گروهی ضعیفه سلسله مراتب خوب باعث پیشبرد کارها می شه یاد نظر استاد افتادم که می گفتن تو ایران گار گروهی خوب پیش نمی ره حالا می بینم سلسله مراتب هم که تو پیشبرد کارها تعریفی نداره به نتیجه گیری استاد می رسم که چون ایرانی ها همه باهوشن کار خراب می شه و سلسله مراتب جواب نمی ده .پس قبل از نبود فرهنگ ما نمی تونیم سلسله مراتب را رعایت کنیم.
خودمونیم ها اینم کشف بزرگی شد که از صحبت های همه +استاد بزرگوارمون ناشی می شه(فرهنگ کار گروهی که مونده تا بهش برسیم فعلا عدم رعایت سلسله مراتب, کار گروهی ما را خراب می کنه)
همه را دور زدم باز رسیدم به اینکه نظر نویسنده اول خیلی هم خوبه حتی اگر درست نباشه.اون زحمتی که نویسنده دوم گفته فکر کنم همون فرهنگ کار تیمی هست که ما را حسابی دست اویز خودش کرده.حالا این جناب نفر دوم نگفتن باید چه بکنیم اگر اون یکی سخته و کوتاه مدت!؟
ببخشید که طولانی شد.فقط بلند بلند فکر کردم
موفق باشی
سلام ریحانه جون
بله درست میفرمایید سلسله مراتب باید بر قرار شود اما در یک سازمان حتما کسانی هستند که پیشرفت می کنند بنابر این نظم در هر سازمانی موقتی است اما بی ایده نیست(به گونه ای شبیه نظریه اقتضایی)
من همیشگی بودن نظم در نظریه اول و ظاهری بودن نظم در نظریه دوم را در سازمانها نمی پذیرم(البته تو این جمله آخر بازم یاد اوری میکنم این یه نظر شخصی از طرفه خودمه)
ممنون از حضور سبزتون
شرمنده
می تونید شطرنجیم کنید
ممنون که اینقد نسبت به اینجا توجه دارید خوشحال میشم بازم با نظرات خوبتون ما رو از این بلند بلند فکر کردناتون بی بهره نذارید
پیروز و سر بلند باشید